بررسی مفهوم سبک زندگی الهام صباحی - کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی

بررسی مفهوم سبک زندگی
بررسی مفهوم سبک زندگی
الهام صباحی - کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی
چکیده:
در این مقاله هدف اصلی بررسی مفهوم سبک زندگی است. با توجه به این هدف ابتدا به بررسی تعریف سبک زندگی از دیدگاه های مختلف پرداخته تا با توجه به تعاریف متفکرین مختلف به تعریفی جامع از سبک زندگی برسیم. سپس برای درک بهتر مفهوم سبک زندگی، به بررسی ویژگی های سبک زندگی که شامل مواردی همچون ترکیبی از صورت و معنا بودن، انسجام و همبستگی داشتن، قدرت اختیار در انتخاب، قابلیت تغییر و... است می پردازیم و در نهایت کارکردهای سبک زندگی را که شامل فهم و کنترل و پیش بینی است را مورد بررسی قرار می دهیم. در پایان به این نتیجه می رسیم که اگر چه رسیدن به تعریفی جامع از سبک زندگی دشوار است اما بایستی در تعاریف خود هر دو بعد ظاهر و باطن را در نظر بگیریم و به جهان بینی که مورد انتخاب شخص است توجه نماییم. زیرا جهان بینی هر شخص سبک زندگی او را مورد تاثیر قرار داده و در طراحی و یا ساخت سبک زندگی او موثرخواهد بود.
کلید واژه: سبک زندگی، کارکرد سبک زندگی، ویژگی سبک زندگی
تعریف سبک زندگی
سبک زندگی از جمله واژههایی است که معانی و مفاهیم متعددی دارد. این واژه اگرچه ریشه جامعهشناسی و روانشناسی دارد، میتواند در دیگر حوزههای علوم انسانی نیز به کار رود. در زبان فارسی این کلمه با معانی که مورد نظر است، تا این اواخر کاربردی نداشته است، همچنان که اصل بحث سبک زندگی مربوط به دوران معاصر است.
اهمیت سبک زندگی با تأکیدات رهبری در این باره باعث شد تا متفکران و اندیشمندان به سبک زندگی توجه ویژه کنند و از دیدگاههای مختلف به بررسی آن بپردازند و آن را در حوزه علوم انسانی بیشتر مورد عنایت قرار دهند؛ اگرچه در این امر هنوز توفیق چندانی حاصل نشده است؛ زیرا سبک زندگی خود واژهای مبهم است و این ابهام به تحقیقات نیز منتقلشده و باعث شده تحقیقات، عینی و ملموس نباشند.
«سبک زندگی» واژهای است که از ترکیب دو واژه «سبک» و «زندگی» با دو بار معنایی متفاوت تشکیل شده است. ممکن است منظور از سبک زندگی موارد زیر باشد:
1. روش خاصی از زندگی یک شخص یا گروه.[1] این تعریف بیشتر توضیح واژه سبک زندگی است.
2. شیوه زندگی یا سبک زیستن که منعکسکننده گرایشها و ارزشهای یک فرد یا گروه است، عادات، نگرشها، سلیقهها، معیارهای اخلاقی، سطح اقتصادی و... که با هم طرز زندگیکردن فرد یا گروهی را میسازد.[2] این تعریف همان معنای اصطلاحی است که امروزه در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی رواج یافته است.
تعریفی که از سبک زندگی ارائه میشود بر حسب نگاهی که به انسان وجود دارد، متفاوت خواهد بود؛ و نوع نگاه به انسان نیز خود در درجه اول منبعث از نوع نگاه و جهانی بینی است که مکتب و آیین مسلط در جامعه ارائه میدهد و در درجه دوم، ناشی از شناختی است که خود انسان از کارکردها، ویژگی، شاخص ها، فلسفه (وجودی) و اهداف خویش از مبحث سبک زندگی انتظار دارد.[3]
با این توضیحات مسلم استکه دغدغه متفکران ارائه تعریفی منسجم و مشخص از مفهوم سبک زندگی است. گروهی اعتقاد دارند تعریف سبک زندگی به نسبتِ موضوعی که مورد مطالعه قرار میگیرد، متفاوت خواهد بود و گروهی دیگر معتقدند کسی حق ندارد مشخص کند که باید چه تعریفی از یک مفهوم داشت و فرد میتواند با توجه به یافتههای خود از تعریفی که ارائه کرده است، دفاع کند. فاضلی با توجه به این دشواریها در تعریف سبک زندگی، این تعریفها را به دو دسته تقسیم کرده است: گروه اول مجموعه تعریفهایی است که سبک زندگی را از جنس رفتار معرفی میکند که ارزشها، نگرشها و جهتگیریهای فکری افراد در آن نقشی ندارد. رویکرد دوم شامل تعریفهایی است که علاوه بر رفتار، به ارزشها و نگرشها نیز توجه میکند.[4]
تلاش برای ارائه تعریفی منسجم و مشخص از مفاهیم، از دغدغههای هر پژوهش نظری محسوب میشود؛ بدیهی است این مسئله در مورد مفهوم سبک زندگی نیز بسیار مهم است. در ادبیات جامعهشناسی، از مفهوم سبک زندگی دو برداشت و دو گونه مفهومپردازی متفاوت به عمل آمده است. در فرمولبندی نخست ـ که سابقه آن به دهه 1920 بازمیگردد ـ سبک زندگی، معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و غالباً بهعنوان شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی به کار رفته است. در فرمولبندی دوم، سبک زندگی راهی برای شناسایی طبقه اجتماعی نیست، بلکه شکل اجتماعی نوی دانسته میشود که فقط در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا مییابد.[5]
با توجه به اینکه در حوزههای مختلف با توجه به جهان بینی خویش، تعریفهای متعددی از سبک زندگی ارائه کردهاند، توافقی تجربی یا نظری بر سر تعریف سبک زندگی وجود ندارد و در بسیاری موارد اصطلاح سبک زندگی به هیچوجه تعریف نشده و در صورت مشخصبودن، دامنهای از تعریفهای متناقض تا جزئی و کممایه را در بر میگیرد.[6]
پارنل و همکارانش در تعریف سبک زندگی بر شمای کلی سبک زندگی تأکید دارند و معتقدند: تعریف ساده سبک زندگی یعنی اینکه یک نفر چگونه زندگی میکند که خود عبارت است از اینکه فرد از چه محصولاتی استفاده میکند، چگونه از آنها استفاده میکند، در مورد آنها چگونه فکر میکند و در مورد آنها چه احساسی دارد. سبکهای زندگی بیان برداشت فرد از خود و ارزشهای فردیای است که در انتخابها و رفتار مصرفی افراد بازتاب پیدا میکند. رویکرد عمومی نسبت به بررسیهای سبک زندگی، بر اساس فعالیتها، علایق و عقاید است؛ به بیان دیگر سبکهای زندگی مظهر یا الگوهای واقعی رفتاریاند که به وسیله فعالیتها، علایق و عقاید مصرفکننده تبلور مییابد.[7]
برگر معتقد است برای تعریف مفهوم سبک زندگی، با واژه فراگیری روبهروییم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس تا سرگرمی و تفریح و ادبیات و موضوعات مربوط دیگر را شامل میشود.[8]
مهدویکنی سبک زندگی را شامل نظام ارتباطی، نظام معیشتی، تفریح و شیوههای گذران اوقات فراغت، الگوی خرید و مصرف، توجه به مد، جلوههای عینیشان و منزلت، استفاده از محصولات تکنولوژیک، نقاط تمرکز علاقهمندی در فرهنگ مانند دین، خانواده، میهن، هنر، ورزش و امثال آن میداند.[9]
در تعریفهایی که از سبک زندگی ارائه شده است، میتوان به دو نکته اشاره کرد: 1. برخی از تعریفها صرفاً بر مصرف تأکید دارند؛ 2. برخی از تعریفها علاوه بر مصرف بر رفتار نیز تأکید میکنند. در این میان تعریفی که مورد توجه ما است، سبک زندگی را نظامواره و سیستم خاص زندگی میداند که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظامواره، هندسه کل رفتار بیرونی و جوارحی است و افراد، خانوادهها و جوامع را از هم متمایز میسازد. سبک زندگی را میتوان مجموعهای کم و بیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد دانست که نه فقط نیازهای جدی او را برآورده میسازد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خویش برمیگزیند، در برابر دیگران مجسم میکند.
سبک زندگی کاملاً قابل مشاهده یا قابل استنتاج از مشاهده است. جلوههای رفتاری افراد ظهور خارجی شخصیت آنها در محیط زندگی و نشانی از عقاید، باورها، ارزشها و علاقههای ما است و ترکیب آنها ترکیب شخصیت فردی و اجتماعی ما را مینمایاند. سبک زندگی هر فرد و جامعهای متأثر از نوع باورها (جهانبینی) و ارزشهای (ایدئولوژی) حاکم بر آن فرد و جامعه است. جهانبینی مادی و ارزشهای لذتگرایانه و سودمحورانه طبیعتاً سبک زندگی خاصی را پدید میآورند؛ همانطور که جهانبینی الهی و ارزشهای کمالگرایانه و سعادتمحورانه، سبک خاصی از زندگی را شکل میدهند. به تعبیری سبک زندگی هر کسی متأثر از اهداف یا هدف غایی او است.[10]
تعریف ارائهشده با توجه به اینکه کامل و جامع است و تمام ابعاد زندگی انسان را در بر میگیرد، مورد توجه است و میتواند منظور از سبک زندگی را واضحتر نمایان سازد.
ویژگیهای سبک زندگی
برای دریافت بهتر مفهوم سبک زندگی بهتر است که ویژگیهای آن را مورد بررسی قرار دهیم
1. سبک زندگی، ترکیبی از صورت (سبک) و معنا (زندگی) است؛ رفتاری برآمده از باورها و پسندها و مبتنی بر دیدگاهی مصرح و آگاهانه یا غیر مصرح و نیمه خودآگاه در فلسفه حیات است. اینکه شخص بندگی خاصی را آرزو میکند یا زندگی خاصی را به مسخره میگیرد و بهشدت نقد میکند، نشاندهنده نظام ارزشی او است و در انتخاب سبک زندگی بسیار تأثیرگذار است. سبک زندگی را نمیتوان از باورها و ارزشها بریده دانست. ظواهر زندگی حاصل آن باورها و پسندها است.
2. مجموعه عناصر زندگی وقتی به سبک زندگی تبدیل میشوند که به حد نصاب انسجام و همبستگی برسند و همخوانی و تناسب داشته باشند. مجموعهای درهم از مدل های کنار هم چیده شده بدون همخوانی و تناسب درونی و بیرونی، سبک زندگی نیست؛ مثلاً نظام ارتباطی باید با نظام معیشتی، نظام اعتقادی، نظام فرهنگی و نظام مصرف تناسب داشته باشد. این تناسب باید مقداری پایدار بماند. انسجام موقتی که تحت تأثیر جو اجتماعی خیلی زود از بین برود، سبک زندگی را پدید نمیآورد؛ مثلاً نوجوانی که هنوز شاکله هویت فکری، فرهنگی، اجتماعیاش کامل نشده و بهدرستی شکل نگرفته و رفتارهای متنوعی دارد، دارای سبک زندگی نیست.
3. در پدید آمدن سبک زندگی، اکثر عناصر اختیاری است. اگر فردی در یک اردوگاه کار اجباری یا در اسارت و تحت فشار بیرونی، مجبور به رفتار بر اساس نوع خاصی از زیستن شود، سبک زندگی ندارد. سبک زندگی باید انتخاب شود و شخص فعالانه در تعریف و چینش و معماری آن بر اساس نظام اعتقادی و ارزشهایش مشارکت داشته باشد؛ البته رسانهها دائماً تصویرهای جدید از سبک زندگی را منتشر میکنند و ذهنها و دلها را برای انتخاب آن برمیانگیزند.
4. سبک زندگی قابل ایجاد و قابل تغییر است؛ زیرا نوعی انتخاب شخصی و آیین فردی است. نوعی طراحی است که میتوان آن را نقد کرد و میتوان آن را درانداخت؛ گرچه شرایط اجتماعی ممکن است تغییر و تحول در سبک زندگی را بسیار دشوار کند.
5. جز در دوران کودکی که هنوز شخصیت فرد شکل نگرفته است، نمیتوان انسانی را بدون آداب یا سبک زندگی تصور کرد. در حقیقت، هیچ کس بیادب نیست؛ همانگونه که بیتربیت، بیفرهنگ و بیشخصیت نیست؛ حتی اگر انسان تحت تأدیب صحیح قرار نگیرد، بیادب نمیشود، بلکه بدادب، بدتربیت و بدشخصیت میشود. اگر ما شکل خاصی از زندگی را با اراده و اختیار خود انتخاب نکنیم، ناخودآگاه در قالبهای تعیینیافته محیط و جامعه قرار میگیریم؛ بنابراین چه خوب است که آگاهانه و از سر اختیار صورت زندگی خود را تعیین کنیم و اجازه ندهیم شرایط محیطی، رنگ شخصیت ما را عوض کند.
6. سبک زندگی به یک نوع هویت اجتماعی ختم میشود. پدیدارشناسان فرهنگی تأکید میکنند که سبک زندگی برای افراد شخصیت میسازد؛ یعنی فرد، کلاس هویتی خود را با نوع ارتباطات، نوع شغل، سبد مصرفی و سایر ظواهر انتخابیاش معرفی میکند. از سوی دیگر، فرد بر اساس سبک زندگی (چیزی که میخورد و میپوشد، جایی که زندگی میکند، ماشینی که سوار میشود و با کسانی که حشر و نشر دارد و...) آرامآرام به رفتارهایی عادت میکند و از درون شکل میگیرد. این موضوع باعث میشود که نظام ارزشی خاصی نیز برایش درونی شود.
تجزیه و تحلیل ما هم از شخصیت و هویت دیگران تا اندازهای به همین ظواهر وابسته است و موضعگیریها، رفتارها و قضاوتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگیِ دیگران برای ما با سؤالهایی که از آنان میکنیم، قابل پیشبینی خواهد بود.
7. سبک زندگی در نهایت در سطح کلان اجتماعی، همگرایی و واگرایی پدید میآورد. کسانی که سالها مانند هم زیستهاند، آرامآرام مانند هم فکر میکنند و حساسیتها و علاقههایی مشترک خواهند داشت. این همگرایی از پیش تعریف نشده، به موضعگیریها و قضاوتهای اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی یکسان خواهد رسید و یک قطب همنوا و یا قدرت اجتماعی پنهان تشکیل خواهد داد.[11]
کارکردهای سبک زندگی
1. فهم زندگی
سبک زندگی راهنمای نقشه زندگی است که به فهم و درک آن کمک می کند تا با فکر کردن به زندگی و مخلوقات با آن تعامل برقرار کند و به احساس برسد نه تنها در مورد خود به جستجو بپردازد بلکه راجع به چیستی زندگی و دیگر افراد اطراف خود نیز به کاووش بپردازد ودر مورد نحوه ارتباط برقرار کردن با دیگران، خود، طبیعت و همه هستی و خدا را مورد جستجو قرار داده تا معنایی دست یابد و به فهم زندگی برسد اینکه با خدای خود چگونه ارتباط داشته باشد و روابطش با دیگران در چه حدی باشد و به چه شکل و شیوه ای عمل کند. سبک زندگی فرد میتواند فهم دقیقتر از زندگی را برای فرد بازگشاید تا او به شناخت بهتری برسد. اگر شخص فهمی ازسبک زندگی خاص خود را نداشته باشد، امکان درک و تفسیر و ارتباط با اطراف را نخواهد داشت. شناخت سبک زندگی، فهم درستی از نوع زندگی به ما خواهد داد که ریشه در افکار و نگرشهای ما دارد.
2. امکان پیشبینی
سبک زندگی به ما امکان پیشبینی میدهد. بدون سبک زندگی ما مجبور خواهیم بود لحظه به لحظه مطالب را باز آموزی کنیم، شکست ها و خطاهای گذشته را دوباره تجربه کنیم. اما با داشتن یک نقشه و طرح می توانیم آن را برای آینده بازسازی و آماده نماییم. این طرح (سبک زندگی) همواره به طور خودآگاه یا ناخودآگاه پیش روی ما گسترده است. این امکان پیشبینی از سبک زندگی در عمق وجود ما حضور دارد. اینگونه نیست که آن را فراموش کنیم یا در مواقع هیجانهای شدید آن را از دست بدهیم یا...؛ بنابراین این نقشه همواره امکان پیشبینی خودمان را به ما میدهد؛ برای مثال نگرش من به زندگی، امکان این پیشبینی را به من میدهد که اگر به جنگ ناخواستهای گرفتار شدم، چگونه رفتار خواهم کرد.
3. امکان کنترل
سبک زندگی به ما امکان کنترل میدهد. اگرچه از دیدگاه وجودی[12]، هیچ کس نمیتواند زندگی را کنترل کند؛ اما در سطح کارکردگرایی[13] تا حدی میتوانیم کنترلهایی داشته باشیم. می توانیم به آن چه می خواهیم برسیم، از آن چه که ممکن است برای ما اتفاق بیفتد جلوگیری کنیم. موقعیتی را فراهم سازیم که به مسیر مورد نظر خودمان برسیم. بدون شک تفاوت بسیار است میان زمانی که ما نقشه شناختی از خودمان داریم، با زمانی که اینچنین نیست. به همین ترتیب، هر قدر سبک زندگی خود را بشناسیم و بر آن مسلط باشیم، بهتر میتوانیم زندگی خود را مدیریت کنیم. همچنین در کنار شناخت سبک زندگی خود، شناخت سبک زندگی اطرافیان و دیگران نیز میتواند ما را برای کنترل بیشتر بر اوضاع و سبک زندگی خویش تواناتر کند؛ چرا که انسان موجودی اجتماعی است و گاهی از سبک زندگی دیگران تأثیر میپذیرد و بر آنها تأثیر میگذارد.[14]
نتیجه گیری
شناخت سبک زندگی و رسیدن به تعریف جامع یکی از مهمترین مسائل در حوزه های مختلف علوم انسانی است اگر چه بیشتر تعاریف ظاهر و پوسته سبک زندگی ر ا در نظر گرفته اند اما مسلم است با پذیرفتن اصل تاثیر ظاهر بر باطن و بالعکس، به راحتی می توان از ظاهر سطحی به باطن که همانا جهان بینی است رسید و آن را مورد تغییر قرار داد. در تعریفی که مورد پذیرش قرار گرفت هر دو لایه ظاهر و باطن مورد توجه واقع شد. همچنین روشن گردید با توجه به ویژگی های سبک زندگی در کنترل و فهم و پیش بینی زندگی، برای اصلاح یا ساخت یک سبک زندگی با توجه به جهان بینی فرد، باید اقدام گردد؛ یعنی شخص با پذیرفتن تعریف مورد قبول خویش از سبک زندگی با توجه به معنای پذیرفته نقشه زندگیاش را طراحی کند تا با شناختی بهتر و بیشتر به صورت کاربردی و عملی بتواند با فهم از عهده پیشبینی و کنترل زندگی خویش برآید و آن را مورد تغییر و بازسازی قرار دهد.
پینوشت:
[1]. Oxford Advanced Learner’s Dic ,( 1987)
[2]. The random HousDic of the English language (1987).
[3]. ولی زاده، جواد، «ضرورت ارائه تعریف بومی (اسلامی ـ ایرانی) از سبک زندگی»، فصلنامه علمی ـ تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی، س 8، ش 75، 1392، ص 3056.
[4]. فاضلی، محمد، مصرف و سبک زندگی، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات، 1382، ص 67.
[5]. اباذری، یوسفعلی، حسن چاوشیان، (1381)، از طبقه اجتماعی تا سبک زندگی، رویکردهای نوین در تحلیل جامعه شناختی هویت اجتماعی، نامهی علوم اجتماعی، شماره 20، پاییز و زمستان،3-27.
[6]. Grunert, klausg,karen bruns&renbisp(1993) food-related life style: development of a across- culturally valid instrument for market surveillance, project no 140.
[7]. Parnell john a., johene. spillan, nitishsingh. strategy through the eyes of the consumer: anexploratory study across .emerging e conomies,universided de ta lce , chile, 2006.
[8]. برگر، آرتور، روشهای تحلیل رسانهها، ترجمه پرویز اجلالی، تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1379.صص 321-338
[9]. مهدوی کنی، محمد سعید، «مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی»، تحقیقات فرهنگی ایران، پیاپی 1، 1387، ص 199230.
[10]. شریفی، احمد حسین، همیشه بهار، تهران: انتشارات نهاد رهبری، 1391، ص 33.
[11]. همان، ص 2931.
[12]. Existentialism
[13]. Functionalism
[14]. کاویانی، محمد، سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، ص 66.