تفسیر ساختاری سوره بلد، سوره مبارکه بلد عواملی را که موجب سستی در راه بندگی خدا میگردد، بیان کرده و راه علاج آن را نشان میدهد تا مبادا گروهی راحت...

عوامل سستی انسان در راه بندگی خدا
تفسیر ساختاری سوره بلد، سوره مبارکه بلد عواملی را که موجب سستی در راه بندگی خدا میگردد، بیان کرده و راه علاج آن را نشان میدهد تا مبادا گروهی راحت طلب برداشتی نادرست از دینداری را ترویج دهند. سوره بلد؛
عوامل سستی انسان در راه بندگی خدا
معرفی سوره
سوره بلد مکی است و سی و پنجمین سوره فرود آمده از آسمان وحی است که پیش از آن سوره ق و پس از آن سوره طارق نازل شده است. این سوره در حدود سال سوم بعثت نازل شده است. «بلد» به معنی سرزمین است.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «کسى که سوره بلد را بخواند، خداوند او را از خشم خود در قیامت در امان مىدارد.» و در حدیثى از امام صادق(ع) مى خوانیم: «کسى که در نماز واجب سوره بلد را بخواند، در دنیا از صالحان شناخته خواهد شد و در آخرت از کسانى شناخته مىشود که در درگاه خداوند مقام و منزلتى دارند و از دوستان پیامبران و شهدا و صالحین خواهد بود. (مجمع البیان، ج10، ص490)
هدف و ساختار سوره
در سالهای نخست بعثت ایمان آوردن به پیامبر و آیین نوپای او با سختیها و مشکلات زیادی همراه بود و کسی که آیین توحیدی اسلام را میپذیرفت، باید شکنجه و اهانتهای مخالفان را هم تحمل میکرد. افزون بر این، در مواردی باید از مال خود هم در راه گسترش اسلام هزینه میکرد. بیشتر کسانی که به پیامبر ایمان میآوردند، همه این شرایط را میپذیرفتند و با فداکاری بسیار از دین خدا حمایت میکردند. اما گروه اندکی هم بودند که تصور میکردند بندگی خدا تنها به این است که به وحدانیت خدا اعتراف کنند و حداکثر در روز چند رکعت نماز بخوانند و نسبت به دیگر وظایف دینی کوتاهی میکردند یا آنها را با اکراه و سستی انجام میدادند.
سوره مبارکه بلد با نفی این طرز تفکر، عواملی را که موجب سستی در راه بندگی خدا میگردد، بیان کرده و راه علاج آن را نشان میدهد تا مبادا گروهی راحت طلب برداشتی نادرست از دینداری را ترویج دهند.
این سوره با سوگند به شهر مکه و کسانی که در آن شهر برای اعتلای دین خدا از جان مایه گذاشتند، آغاز میشود تا نشان دهد کمال معنوی جز با سختی و تلاش فوقالعاده به دست نمیآید (آیات 4-1).
در ادامه تابلویی از حالات کسانی را ترسیم میکند که به ظاهر به دین خدا ایمان آوردهاند، اما حاضر به گذشت از مال و جان خود در راه خدا نیستند و انفاقهای اندک و عبادتهای کوچک خود را بزرگ میبینند. این آیات در بررسی و تحلیل رفتار این گروه، به دو عامل اساسی در شکلگیری روحیه عافیتطلبی و خود بزرگ بینی این افراد اشاره میکند.
نخستین عامل به پندارهای ناروای آنان در شناخت درست خدا و جایگاه خود نسبت به او مربوط میشود که برای درمان آن به نعمتهایی که نشانگر علم و قدرت خدا بر بندگان است اشاره میشود (آیات10-5).
دومین عامل به درک نادرست از شیوه بندگی خدا مربوط میشود که در این خصوص به چهار شرط بندگی واقعی خدا اشاره میشود و در انتها تنها راه سعادت و نیکبختی را انجام اعمال عبادی با رعایت شرایط مذکور میداند. (آیات 20-11).
طلیعه:
سوگند به شهر مکه و مجاهدان راه خدا در آن که بندگی خدا جز با سختی به دست نمیآید (4-1)
سوره بلد با سوگند به کسانی که در راه خدا با همه جان و مال خود مجاهده کردهاند آغاز میشود تا نشان دهد همان گونه که این انسانها برای رسیدن به هدف خود که اعتلای دین خدا بوده به سختی تلاش کردهاند، دیگران نیز باید چنین باشند؛ زیرا اساساً انسان به گونهای آفریده شده است که برای رسیدن به اهداف معنوی و کمال انسانی خود باید سختیهای بسیاری را تحمل کند.
در آیه نخست به شهر مکه سوگند یاد میکند و میفرماید: سوگند میخورم به این شهر؛ (لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ)(١).
و در آیات بعد به خاطر زحمات و تلاشهایی که پیامبر اسلام و ابراهیم خلیل در این شهر مقدس تحمل کردند، از آنان یاد میکند و ابتدا درباره پیامبر میفرماید: سوگند به این شهر از آن رو است که تو اکنون در آن سکونت داری و با تحمل سختی بسیار در حال ترویج دین خدا هستی؛ (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ)(٢).
در آیه بعد به ابراهیم و فرزندش سوگند یاد میکند. آن دو بنیانگذار شهر مکه بودند و در راه خدا سختیهای زیادی را تحمل کردند و با تلاش و از خود گذشتگی بینظیر خود این شهر مقدس را بنیان نهادند؛ (وَ وَالِدٍ وَمَا وَلَدَ)(٣).
پس از سوگند به این اسوههای صبر و استقامت که در راه جلب رضای خدا هر گونه سختی را به جان خریدند، به بیان حقیقتی میپردازد که هدف نهایی این سوگندهاست و میفرماید: آری، انسانها به گونهای آفریده شدهاند که تحمل رنج و سختی در نهاد آنها قرار دارد و برای رسیدن به کمالات باید سختیهای آن را تحمل کنند؛ (لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ فِی کَبَدٍ)(٤).
عوامل سستی انسان در انجام وظایف بندگی
همان گونه که در معرفی سوره بیان شد، آیات 5 تا 20 سوره بلد به بیان عواملی که زمینهساز کوتاهی انسان در انجام وظایف بندگی میشود میپردازد و در این رابطه به دو عامل اشاره میکند. این عوامل بدین قرار است:
عامل اول: پندارهای ناروا درباره علم و قدرت خدا (10-5)
نخستین عاملی که موجب میشود انسان در راه خدا تلاش نکند و یا هزینه کردن و تلاش نمودن در راه خدا را اتلاف عمر و سرمایه بداند، این است که درک نادرستی درباره خدا و رابطه او با انسان داشته باشد.
اگر انسان تصور کند هر چه دارد، مرهون تلاش خودش است و خواست و اراده خدا در موفقیت او هیچ نقشی ندارد. در نتیجه یا خدا را عبادت نمیکند و یا اگر قدم کوچکی در راه دین خدا بردارد، آن را زیاد پنداشته و بر خدا منت میگذارد و یا آن را به قصد ریا و خودنمایی انجام میدهد. آیه بعد درباره این آسیب دینداری با طرح یک سؤال میفرماید: آیا انسان میپندارد که هیچ کس بر او قدرت و تسلط ندارد؟ (أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ)(٥)
چنین انسانی به خاطر این پندار وقتی مال اندکی در راه خدا میدهد، با اندوه و تأسف میگوید: مال زیادی را که به زحمت به دست آورده بودم، بیجهت از بین بردم؛ (یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالاً لُبَداً)(٦).
عامل دیگری که موجب سستی انسان در انجام وظایف بندگی و تحمل سختیهای راه ایمان میشود، این است که انسان تصور کند هیچ کس ناظر بر او و اعمالش نیست و هزینهها و زحمات او در مسیر ایمان و بندگی خدا نادیده گرفته شده و هیچ جا ثبت نمیشود. آیه بعد درباره این پندار نابجا میفرماید: آیا انسانی که انفاق در راه خدا را اتلاف مال میداند، گمان میکند که هیچ کس او را نمیبیند؟ (أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ)(٧)
اما این پندارها همه نادرست است، زیرا اگر انسان به موفقیتی اجتماعی یا اقتصادی دست یافته است، همه در پرتو نعمتهایی است که خدا به او عنایت کرده است. خداوند به انسان دو چشم داده است تا با آنها ببیند؛ (أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ)(8) و به او لب و زبان داده تا با آنها سخن گوید؛ (وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ)(9) و قدرت تشخیص خوب و بد را به او عنایت کرده تا در امور مادی و معنوی بتواند راه موفقیت و سعادت را تشخیص دهد؛ (وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ)(10).
آیا اگر خدا این نعمتها را به انسان نمیداد، او میتوانست به ثروت و قدرت برسد؟ پس چرا تصور میکند که هر چه دارد، تنها نتیجه تلاشهای خودش است.
افزون بر این خدایی که به انسان دو چشم داده و به واسطه آن دو او را بینا کرده، آیا میشود خودش بینا نباشد و انفاق کنندگان را نبیند؟! پس چرا انسان تصور میکند هیچ کس از اعمال او آگاهی ندارد؟!
عامل دوم: درک نادرست از شیوه بندگی خدا (20-11)
اگر انسان اعمال کوچک خود را بزرگ میبیند و با انفاق مبلغ اندکی به خود میبالد و خود را در ردیف اولیاءالله میپندارد، به خاطر آن است که شاخص و معیار درستی برای ارزیابی بزرگی و کوچکی اعمال و عبادت در اختیار ندارد. برای چنین انسان کوتهبینی باید نمونهای از انفاقها و مجاهدتهای انسانهای بزرگ را بیان نمود تا معیاری برای ارزیابی اعمال کوچک و بیارزش خود به دست آورد.
آیات 20-11 به این منظور به بیان مقیاسی برای سنجش عباداتی که در نزد خدا از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است میپردازد و با تشبیه سختی انجام چنین اعمالی به بالا رفتن از یک راه صعبالعبور میفرماید: اگر کسی انفاق در راه خدا را از بین رفتن مال میداند، برای این است که هنوز بر گردنه صعبالعبور بندگی خدا گام ننهاده است؛ (فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ)(11).
آنگاه برای نشان دادن اهمیت و بزرگی این گونه اعمال میفرماید: تو چه میدانی آن گردنه چیست؟ (وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ)(12)
سپس میفرماید: کسانی از این گردنه عبور کردهاند که ایثار و از خود گذشتگی داشته باشند و بندهای آزاد کنند؛ (فَکُّ رَقَبَةٍ)(13).
یا آنکه در زمان قحطی و گرسنگی شدید از غذای خود بگذرند؛ (أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ)(14).
و آن را به یتیمی که از خویشاوندان است بدهند؛ (یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ)(15).
یا با آن مسکین درماندهای را که از شدت ناتوانی به خاک ذلت افتاده سیر کنند؛ (أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ)(16).
افزون بر انجام این تکالیف، باید از کسانی باشد که ایمان آوردهاند؛ (ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا) و با همه توان دیگران را نیز به صبر در مسیر بندگی خدا و مهربانی به خلق سفارش میکنند؛ (وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ)(17).
کسانی که دارای مجموع این ویژگیها باشند، خود خیر و برکت دارند و باعث گسترش خیر و نیکی در جامعه میشوند؛ (أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ)(18).
در مقابل این گروه کسانی که با دستورات خدا مخالفت کردهاند، باعث بدبختی خود و جامعهاند؛ (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَة)(19).
چنین کسانی به سزای این کفر و گمراهی، در قیامت به آتش سوزانی که کاملاً بر آنها احاطه دارد و هیچ راه گریزی از آن ندارند، دچار میشوند؛ (عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ)(20).