داستانی از امام حسن عسکری
محمد، خدمتکار امام حسن عسکری (علیه السلام) بود. او میگفت:
امام (ع)، مردِ خیلی مهربان و با خدایی بودند.
ایشان همیشه خدا را عبادت میکردند و
هرقت من از خواب بیدار میشدم میدیدم که
در حال سجده و حرف زدن با خدای مهربان هستند.
یاران امام (ع) خیلی ایشان را دوست داشتند؛
برای همین، خیلی وقتها برایشان،
انجیر و انگور میآوردند.
امام (ع) همیشه وقتی میوهها را میدیدند،
اول، یکی دوتای آنها را میخوردند،
بعد به من میگفتند:
محمد، اینها را برای #بچههایت ببر...
من میگفتم: آخر، اینها که خیلی زیادست!
اما امام (ع) با لبخند میگفتند:
محمد، همه میوهها را ببر ...
ایشان خیلی بچهها را دوست داشتند.
من در بین مردم، مهربانتر از امام عسکری (علیه السلام) ندیده بودم