بیان مفهوم خدا برای کودک
در دوران کودکی برداشت کودکان از مفاهیم دینی همچون خدا، قیامت، مرگ، معجزه و امثال آن، با آنچه بزرگ ترها از این مفاهیم دارند متفاوت است. برداشت آن ها از مفاهیم دینی، مادی است. افرادی همچون آموزگاران، معلمان دینی، مربیان پرورشی که در زمینه آموزش دینی کودکان کار می کنند، باید با این مطلب آشنایی کامل تری پیدا کنند تا بدانند چه مطالبی از مباحث دینی را، با چه زبان و روشی و در چه مرحله ای از رشد، به کودکان بیاموزند تا هم آن ها قادر به فهم آن مطالب باشند و هم مطالب گفته شده به برداشت های زیان بار منجر نشود.
از مسائل مهمی که کودکان پیوسته درباره آن سؤال می کنند، مسأله خدا و پرسش های مربوط به آن همانند خدا چیست؟ چه کسی آن را به وجود آورده؟ چرا خداوند قابل مشاهده نیست؟ در این موارد برای والدین و مربیان لازم نیست از پاسخ های دقیقی که مسلماً قابل فهم برای کودک یا متناسب با سن او نیست، استفاده کنند و از سوی دیگر نباید از اینکه برداشت کودک از مفهوم خدا دقیقاً مطابق با واقعیت نیست، بیمناک شوند، بلکه به واسطه برخی راه کارها که در این قسمت پیشنهاد می شود می توانند پاسخ مناسبی به کودک خود بدهند:
- بهتر است کودک را با تخیلات خود آزاد گذاشت و در صورت لزوم، برخورد سلبی با آن کرد؛ یعنی مثلاً اگر کودک می پرسد خدا چگونه است، می توان به او گفت: «خدا مثل ما و یا سایر مخلوقات نیست؛ او خالق و آفریننده ما و همه است». همچنین می توان بر اساس آیات قرآن به او پاسخ داد. برای مثال با بیان عبارت های قرآنی از قبیل «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ» «او مهربان ترین مهربانان است».(1)
می توان مهربانی خدا را برای کودک به صورت ملموس و با استفاده از مثال های عینی توضیح داد؛ مثلاً «همان طور که من تو را دوست دارم و تو مرا دوست داری خداوند نیز ما را دوست دارد و همیشه همراه ما است.»
- می توان برای کودک بیان کرد که بسیاری از چیزها دیده نمی شوند، ولی وجود دارند و نمی توان وجود آن ها را انکار کرد. مانند هوا و عقل و...؛ بنابراین خدای متعال هم قطعاً وجود دارد، اما دیده نمی شود.
- کودکان بسیار به قصه و داستان علاقه دارند. با ساده سازی حکایات و داستان های قرآنی و مذهبی می توان پیام های دینی را به طور غیرمستقیم و به آسانی به آن ها منتقل کرد. مانند داستان حضرت ابراهیم علیه السلام و بحث های او با مشرکان و بت پرستان و استدلال های زیبای آن حضرت برای اثبات خدا و یگانگی او.
از سوی دیگر، نباید با کودکان زیاد درباره مجازات اعمال در جهان آخرت یا خشم خدا نسبت به تبهکاران و امثال آن سخن گفت؛ چراکه روح حساس و ناتوان کودکان طاقت تحمل این گونه آموزش ها را ندارد. این تعالیم برای بزرگ سالانی است که تسلیم نفس سرکش شده و مرزها را در هم شکسته اند.
شیوه هدایت و تبلیغ پیشوایان معصوم علیه السلام این بود که با هر فردی به اندازه درک و فهم او سخن می گفتند؛ به عنوان مثال در سیره رفتاری امام صادق علیه السلام مشاهده می شود که در مسأله اثبات خدا برای کسی که اهل علم بود از استدلال های پیچیده فلسفی استفاده می کرد و برای کسی که اهل علم و دانش نبود مسأله امامت را در قالب مثال گله و چوپان بیان می کرد.(2)
اغلب کودکان به دوره تفکر مذهبی نرسیده اند و ذهن آنان قدرت کافی برای درک مسائل و ادله پیچیده را ندارد و از هر استدلالی برای اثبات خداوند یا هر جنبه ای از دین که فراتر از توانایی های ذهنی آن ها باشد، برداشت های ساده، مطلق و غیرواقعی دارند و اغلب از معنای ظاهری جملات فراتر نمی روند. زمانی هم که در درک مسأله شکست بخورند، این شکست را متوجه استدلال و بطلان اصل مسأله می دانند.
در روایات آمده است که خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی کرد: «عشق و علاقه مرا در دل های بندگان من وارد کن». پرسید چگونه؟ فرمود: «با یادآوری نعمت های من»؛ «اذْکُرْ لَهُمْ نَعْمَائِی»(3)
انسان خود و کسی که به او نیکی کند را، دوست دارد؛ بنابراین برشمردن نعمت های الهی و از نیکی و بخشش و احسان خداوند با کودکان سخن گفتن، مناسب ترین راه برای آشنا ساختن دل های آنان با پروردگار خویش است.
منبع: کتاب تربیت، خانواده و سبک زندگی اسلامی، ج 1، مهدی دانشمند ، ص 168-171.
----
پی نوشت ها:
1. سوره مبارکه یوسف، آیه 64.
2. مقاله: «نقش خانواده در تربیت مذهبی فرزندان»، سید حسین علیا نسب، کتاب مجموعه مقالات همایش تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، ج 1، ص 57.
3. الأمالی، طوسی، ص 484.