شعر - آستان بقیع
دوباره پَر زده روحم در آسمان بقیع
برای عرض ارادت به آستــــان بقیع
نه زائری، نه رواقی، نه خادمی آنجاست
چه گویم از غم جانکــاه و بیکـران بقیع
اگر کــه باز شود چشــم دل، تو میبینی
چه روضهها که نهفته ست در لِسان بقیع
برای خواندن روضه، همین عبارت بس
کــه سایبان شــده بال کبوتران بقیــع
اگر مسیر تو افتد به آن حرم، برسان
سلامی از طرف جمع عاشقان بقیع
غم چهار ائمــه (ع) به جای خود؛ اما
فدای غربت آن قبر بینشان بقیـع!
شعر: جعفر حسن زاده