کتابخوانی | خدایا اجازه (05)
خدایا! ببخشید من تو را دوست دارم و میخواهم تو را ببوسم….
بندهی من!
تو نمیتوانی مرا ببوسی. من مثل شما آدمها دست و صورت ندارم. من مثل شما بدن ندارم. من مثل شما پوست ندارم.
ای بندهی من!
میدانم که تو مرا دوست داری. ولی نمیشود مرا ببوسی. به جای بوسیدن من، مادرت را ببوس. به جای بوسیدن من، پدرت را ببوس. به جای بوسیدن من، برادر کوچکت را ببوس.
بندهی من!
تو مرا دوست داری و من هم تو را دوست دارم. برای آن که دوستی خودت را نشان بدهی، به بندگان من مهربانی کن.
برگرفته از کتاب: خدایا اجازه
نویسنده : غلامرضا حیدری ابهری