site.title

برشی از کتاب یک قمقمه دریا (02)

چند دقیقه مطالعه
قسمت دوم

(تولد خورشید)
دیگر باید خورشید خورشیدها طلوع می‌کرد.
در باز شد. پرستار لبخند زد.

امام کاظم بـه درون خانه شتافت، بـه نجمه نگاهی کرد و فرمود:
«هدیۀ خدای بزرگ مبارکت باشد!»

خورشید خورشیدها در آغوش پدر، گوش به آوای خوش اذان و اقامه سـپرده بود.
آن روز یازدهم ذیقعـدۀ سـال ۱۴۸ هجری قمری بـود.

بی‌بی نجمه گفته است:
علی را که در شکم داشتم ابدا احساس سنگینی نمی‌کردم و وقتی می‌خوابیدم، 
از کودکی که در شکم داشتم، آوایی ملکوتی می‌شنیدم کــه نام خدا را ترنم می‌کرد.
وقتی فرزندم بــه دنیا آمد، دست‌هایش را روی زمین گذاشت و سر خود را به سمت آسمان بالا برد.  
لب‌های کوچک فرزندم تکان می‌خورد؛ انگار کـه بـا خـدا سخن می‌گفت!


منبع: کتاب «یک قمقمه دریا»/ محمدهادی زاهدی/ آستان قدس رضوی، ص ۱۱، ۱۲

صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ