site.title

برشی از کتاب درگاه این خانه، بوسیدنی‌ست (01)

چند دقیقه مطالعه

در بهشت‌زهرا(س)، موقع تدفین، صدای فریادی از مردم خواست، راه باز کنند تا من جلو بروم و با داوود وداع کنم. با سختی خودم را کنار قبر رساندم. ولی قبل از داوود، با مردم حرف داشتم.
دلم نمی‌خواست کسی یک لحظه، برایمان دلسوزی کند.

کمی آن طرف‌تر از قبر، تلی از خاک بود. چادرم را جمع کردم و از خاک‌ها بالا رفتم. نگاه‌ها سمتم چرخید. با نفس عمیقی لرزش صدایم را بیرون ریختم. محکم و صبور، همانطور که داوود دوست داشت:
_ما راه‌مان رو تازه پیدا کردیم. انقلاب ما خون می‌خواست.

با هر جمله‌، سکوت بیشتر روی جمعیت سایه می‌انداخت.


شاه خیلی وقت پیش انقلاب سفید کرد؛ ولی انقلاب ما سرخ و خونین است. از ابتدایش متصل به قیام آقا امام حسین(ع) و انتهایش متصل به انقلاب حضرت ولی‌عصر(عج).


حس کردم داوود کنارم ایستاده و می‌گوید: «آفرین مامان خوبم

رویم را محکم‌تر گرفتم:
_ان‌شاءالله این جنگ هرچه زودتر تموم بشه؛ ولی همه ما آماده‌ایم. بقیه بچه‌هایم را هم دارم برای این انقلاب تربیت می‌کنم. راه داوود هنوز ادامه داره.

در میان صدای صلوات و تکبیر مردم از روی خاک‌ها پایین آمدم و خودم را کنار قبر داوود رساندم. من بودم و داوود. دلم می‌خواست دنیا بایستد و برای همیشه کنارش بمانم. سرم را جلو بردم تا بشنود:
_ خدا رو شکر می‌کنم که عاقبت‌بخیر شدی مادر جان. ما هیچوقت از تو نرنجیدیم. هوای ما رو داشته باش.


برشی از کتاب:
"درگاه این خانه، بوسیدنی‌ست"/خاطرات مادر شهیدان داوود، رسول، علیرضا خالقی‌پور/ زینب عرفانیان/ ص ۹۶

صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ