روش امام خمینی در مقابله با غرب
سالگرد ارتحال امام خمینی را که مقامی است از مقامات ثابت عالم در این عصر، تسلیت عرض کنم، شخصیتی که برای امروز ما ظهور نمود تا از حقیقت اسلام با ما سخن بگوید، و اسلام را در شرایط امروزی اش به جهان عرضه کند، امیدوارم بتوانم نقش او را در تغییر سرنوشتی که برای جهان اسلام پیشنهاد کرد، برای نسل جوان روشن کنم، تا متوجه باشند از چه فرهنگ و ارزش هایی باید پاسداری کنند.
آنچه می توان از امام خمینی نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی آموخت، ایجاد خودآگاهی نسبت به اسلام است. در این حالت است که می توان برکات مسلمانی و انقلابی بودن را در زندگی خود وارد کرد و از بی تفاوتی نسبت به حق و حقیقت خود را رهانید.
امروزه بسیاری از روشنفکران دنیا، با فرهنگ غرب مخالف اند، اما همه ی آن ها نسبت به آن فرهنگ یکسان موضع گیری نمی کنند. عده ای فقط می دانند زندگی غربی زندگی بدی است، بدون آن که قدمی در جهت برون رفت از آن بردارند، این ها بخواهند و نخواهند تمام فرهنگ غرب را پذیرفته اند و همه ی زشتی های آن فرهنگ در زندگی آن ها وارد شده است و در عمل با آن هایی که نسبت به ضعف های فرهنگ غرب جاهل اند، مساوی عمل می کنند.
گروهی دیگر با فرهنگ غرب مخالف اند ولی به جای مقابله با آن به کلی با آن قهر می کنند، می روند در گوشه ای از طبیعت بدون استفاده از وسایل زندگی غربی، زندگی می کنند. این ها هرگز بنا ندارند در مقابل آن فرهنگ، فرهنگ و تمدنی بسازند که بستر تعالی انسان ها باشد بلکه به صورت منفعل در مقابل غرب عقب نشینی کرده اند.
امام خمینی با توجه به خودآگاهی و دل آگاهی که نسبت به اسلام داشتند اساساً فرهنگ غرب را به حساب نمی آوردند، و معتقد بودند تمدن غرب تجسّم نفس امّاره است، و انسان در آن فرهنگ تمام ساحات الهی خود را از دست می دهد و از این جهت باید با تمام وجود در نابودی آن فرهنگ و جایگزینی آن به یک فرهنگ الهی تلاش کرد، ولی واقعیت این فرهنگ را هم نادیده نمی گرفتند، چون می دانستند اگر باید شمشیر تجاوزی را قطع کرد، باید شمشیر دفاع در مقابل آن تجاوز را به صحنه آورد، و این نوع موضع گیری نسبت به فرهنگ غرب سخت ترین و حساس ترین نوع موضع گیری است.
امام خمینی با توجه به شناختی که از وضع موجود جهان داشتند مثل کسی عمل کردند که سوار ماشین می شود ولی فرمان ماشین را به دست می گیرد و مسیر را خود انتخاب می نماید، یعنی در عین این که از آفات تکنولوژی آگاه است، آن را به عنوان یک واقعیت در زندگی بشرِ امروز می پذیرد و می داند که اگر هم انسان باید از شرّ تفکر تکنیکی رها شود و تفکر الهی وارد زندگی بشر گردد، فعلاً نمی توان به این تکنولوژی پشت کرد. او در عین آگاهی از آفات تکنیک و تفکر تکنیکی، زمان شناس است، و در ازاء آن نوع خودآگاهی که نسبت به اسلام داشتند، و این نوع زمان شناسی نسبت به غرب و تکنولوژی، در عین این که هرگز هدف الهی نهضت فراموش نمی شود از تفکر تکنیکی چشم پوشی نمی نماید. آری! به صرف آن که فضای غربی، فضای ظلمانی است نمی توان نسبت به آن عقب نشینی کرد بلکه سوار زمانه می شوند تا تحرک اجتماعی و رسالت انسانی خود را به بهترین نحو عملیاتی کنند و اجازه ندهند باطل میدان بگیرد و حق فرسوده و خاموش شود، در عین اصالت ندادن به غرب به آن پشت نمی کند تا میدان برای آن خالی بماند، از ماشین و برق استفاده می کند، ولی هرگز به این تمدن قانع نیست و برای جایگزینی فرهنگ دیگری به جای فرهنگ غرب، برنامه دارد.
امام راحل خوب می دانستند دموکراسی به نحو غربی، اجتماع هوس ها و خواسته های نفس امّاره ی اکثریت است، و این دموکراسی با فرهنگ لیبرالی و بی بند و باری خود، کاملاً مقابل اسلام است. قرآن به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَاحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهَ وَ لا تَتَّبِع اَهْوائَهُمْ عَمَّا جائَکَ مِنَ الْحَقِّ»؛(1) ای پیامبر بر اساس قرآن که خدا نازل کرده حکم بکن، و پیرو هوس و هوای مردم مباش، تا از آنچه از طرف خدا آمده است روی برگردانی. امام خمینی با خودآگاهی تاریخی که داشتند و عمیقاً زمانه را می شناختند، نیامدند با دموکراسی مطرحِ در عالم غربی مقابله کنند، بلکه آن را در دل فرهنگ اسلامی استحاله کردند و به اصطلاح جمع آراء سرگردان را به آراء ملتِ مسلمان، زیر سقف اسلامیتِ نظام تبدیل نمودند، تا ملت مسلمان در عین اسلامیت، در سرنوشت خود نقش اصلی را داشته باشند، به طوری که با بودن ولایت فقیه نه تنها دموکراسی و نظام جمهوری نفی نشد، بلکه شکل صحیح به خود گرفت، و جامعه ی اسلامی از نوعِ نیست انگاری اش که هایدگر برای دموکراسی غربی قائل است، مصون ماند.
امام خمینی در عین این که جمهوریت را برای نظام اسلامی پذیرفتند ولی طوری آن را مدیریت کردند که با هدف اصلی شان که حکومت «الله» بود مغایرت نداشته باشد، زیرا ایشان می فرمایند: «مجردِ بودنِ رژیم اسلامی، مقصد نیست. مقصد این است که در حکومت اسلامی، اسلام حکومت کند. قانون حکومت کند و اشخاص به رأی خودشان، به فکر خودشان حکومت نکنند. به کسانی رأی ندهند که خیال می کنند خودشان صاحب رأی هستند، خودشان را متفکر می دانند، روشنفکر می دانند، به این ها رأی ندهند. برای این که رأی مردم در مقابل حکم خدا، رأی نیست، ضلالت است.»(2)
منبع: کتاب امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و خودآگاهی تاریخی، اصغر طاهرزاده، ص 35-38.
---
پی نوشت ها:
1. سوره مائده، آیه 48.
2. صحیفه ی نور، ج 8 ، ص 281.