یادداشت - حمایت حضرت فاطمه از امیرالمومنین
در شرایطی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) روزهای پایانی عمر شریف خود را سپری میکردند و حال مناسبی نداشتند، عدهای از زنان مدینه به محضر ایشان شرفیاب شدند تا جویای احوال ایشان باشند؛ در بخشی از این خطبه، حضرت زهرا (سلام الله علیها)، علیرغم حال نامساعد، به دفاع از حقوق پایمال شده همسر خود پرداختند و با اشاره به ظلمهای بعضیها در حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ریشه این ظلمها وخیانتها، زبان به مدح همسر مظلوم خویش گشودند و عاقبت این خیانت افراد در حق علی (علیهالسلام) را برشمردند:
«لما مرضت فاطمة (علیهاالسّلام) المرضة التی توفیت بها دخل النساء علیها فقلن کیف اصبحت من علتک یا بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فقالت اصبحت والله عائفة لدنیاکم قالیة لرجالکم لفظتهم بعد ان عجمتهم وشئنهم بعد ان سبرتهم فقبحاً لفلول الحد و خور القنا و خطل الرای و بئسما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم وفی العذاب هم خالدون لا جرم لقد قلدتهم ربقتها وشنت علیهم عارها فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین ویحهم انی زحزحوها عن رواسی الرسالة و قواعد النبوة و مهبط الروح الامین الطبن بامور الدنیا و الدین الا ذلک هو الخسران المبین و ما الذی نقموا من ابیالحسن نقموا والله منه نکیر سیفه و شدة و طاته و نکال و قعته و تنمره فی ذات الله و بالله لو تکافئوا علی زمام نبذه رسول الله صلی الله علیه و سلم لسار بهم سیراً سجحاً لا یکلم خشاشه و لا یتعتع راکبه و لا وردهم منهلاً رویاً فضفاضاً تطفح ضفتاه و لا صدرهم بطاناً قد تحری بهم الری غیر متجل منهم بطائل بعمله الباهر و ردعه سورة الساغب و لفتحت علیهم برکات من السماء و سیاخذهم الله بما کانوا یکسبون.»
منبع: ابن طیفور (قرن۳)، کتاب بلاغات النساء، ص ۱۹
ترجمه: در آن بیماری که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در اثر ان به شهادت رسیدند، عدهای از زنان مدینه برای احوالپرسی، خدمت ایشان حاضر شدند، و جویای حال ایشان شدند وسؤال کردند که با این بیماری چه حال و وضعیتی دارید؟ حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فرمودند: قسم به خدا، روزگار را میگذرانم، درحالیکه از دنیای شما متنفرم و از مردان شما کراهت و بیزاری پیدا کردم، با آنان سخن گفتم بعد از آنکه آنان را لال یافتم، آنها را دشمن خود یافتم، بعد از آن که آنها را آزمودم؛ چقدر کندی شمشیر و شکستگی نیزه و تغییر موضع شما زشت است؛ چه اعمال بدی برای آخرت خود پیش فرستادهاند در حالیکه خداوند بر آنان غضب نموده ودر آتش جهنم جاودان
من گردنبند غصب خلافت را به گردن این افراد انداختم (مسبب غصب خلافت اینها هستند) و ننگ این عمل را مختص اینها میدانم؛ بنابراین دوری از خیر و هلاک شدن و دوری از رحمت خدا سزاوار این قوم ظالم است که خلافت را از کسانی جدا کردند که رسالت به واسطه آنها استوار است (اهلبیت رسالت) و ستونهای نبوت ومحل نزول جبرئیلاند و در امور دنیا و دین زیرکند، و این زیان و خسارتی آشکار است و این چه انتقامی است که از علی (علیه السلام) گرفتند؟ انتقام نگرفتند، مگر به خاطر (ترس از) شمشیر استوار او (وتنفری که از شمشیر او داشتند) و شدت غلبه و لگد مال کردن (مجرمان در راه خدا و در میدانهای نبرد) و جنگهای شدید او (و به خاطر ترس از) خشم او در راه خدا. قسم اگر آنها بر پیمانی که رسول خدا برای علی (علیهالسّلام) بسته هم پیمان میشدند (امامت و خلافت ایشان را میپذیرفتند) آنها را به نیکه راه بری مینمود و (مانند شتربانی ماهر) به گونهای عمل میکرد که نه حیوان صدمه ببیند و نه سوارش به دلیل تکانهای حیوان، آزرده شود، و این کاروان را به سرچشمه زلال و صاف سعادت رهبری میکرد، سرچشمهای که دو سمت آن، آب زلال وصاف موج میزند. اگر زمام امر را به دست او میسپردند، همه را سیراب میکرد درحالیکه خودش به کمترین مقدار (یک جام) برای رفع تشنگی اکتفاء میکرد وکمترین مقدار غذا که گرسنه به آن رفع گرسنگی کند و او کسی است که، کوچکترین بهرهای به نفع خود نمیبرد و در آن زمان بود که درهای رحمت الهی از آسمان گشوده میشد و ثمره این عمل، توسط خدا به همه تحویل و ارائه میشد.
ترجمه: پایگاه اینترنتی ویکی فقه