دلنوشته ها
نیره حسنی
سلام براقای مهربانم امام رضا علیهالسلام اینقدر کرامات ولطف شما موجب حال خوب من شده که من الان هم در حال نوشتن حضورتان را در نزدیک قلبم حس میکنم امیدوارم که همیشه بیاد رهبر وملت ایران ضامن کشور عزیزمان باشید
فاطمه داوری
امام رضا ای ضامن آهو ای کسی که از خود گذشتگی وایثار را به دوران نشان دادی،تو را میطلبم و از تو کمک میخواهم همانطور که آهویی را از بند مشکلات رهاییدی همانطور که کبوتران رنگینت در حرمت میچرخند وشما به آن های بادستان خودتان دانه میریزید ونوازششان میکنید همانطور که دیگران را میبخشیدید و در مقابل بدی خوبی بسیا میکنید همانطور که حواستان به همه ی عالم
است ؛شما را به جدتان قسم میدهم نزد خداوند از بنده ای حقیر یاد کنید ویک نگاهی هم به زیر پایتان بیندازید شمارا دوست میدارم واز شما در زندگی الگو میگیرم
کوثر نعیمیان
ای شاه شاهان این بار نیز با کوله باری از گناه امده ام تاپناهم بدهی ای به فدای حرمت که ملجا درماندگان است این بنده ی درمانده ات دور مردان و راهش بده
فاطمه فروتن سه قلعه
بگذار با خون دل بنگارم آنچه را که می توانم فریاد زنم..
سلام!سلامی مملوء از عشق و محبت به تو ای زیباترینم،سلام مرا که از اعماق قلبم سرچشمه میگیرد بپذیر و مرا از دریای عشقت سیراب کن.بگذار تا در قلبت رخنه کنم،بگذار دست های سرور خزان زده ام را در دست هایت زنده کنم، بگذار با مروارید های اشکم گردبندی از محبت به گردنت بیاویزم.در دنیا چیز با ارزشی ندارم،ولی افتخار می کنم که عشق تو در قلب من است و پابرجاست، من با عشق تو زنده ام.
هادی پورحسین قمی
سلام سلامی به دل سوخته خواهری در کربلا و سلامی به پاهای خسته دخترکی در راه شام سلامی به لب های خشک امیر لشگری در کربلا و سلامی به جگر سوخته ای در مشهد الرضا
آقاجان حال دل ما اصلا خوب نیست نظری بفرما
مینا
از طفولیت خود شنیده ام که تو ضامن آن آهوی گریزانی بودی که از واهمه ی صید قسی القلبی، به دامانت التجاء یافته بود . آقاجان! تو مهمان طوس که نه تو میزبان فارس هستی . من در طوفان طغیان و آفات عصیان، سخت در تلاطم هستم . تو را چه می شود اگر مرا راهی خراسانت کنی، مگر من از آن غزال تیزقدم چه کم دارم؟ سائلم!
گویند که مشهد تو حج فقراست. یا ثامن! مرا بطلب که من صحن به صحن تو را سعی و صفا کنم و استلام حجر بر آستان تو به راستی که همان لمس پرده ی عظمای کعبه است.
خوشا نقاره های تو پس از درمان قلب بیمارم...
نسیم مراتی
سلام ای بزرگوار.
بوی حرمت را نسیم های لطافت با خود می آورند، لحضاتی برایم زنده میشود که گویی این همه فاصله را در یک لحظه می پیماید.
این اواخر دلم در تنهایی به جهانی خیره میشد که نوری نداشت، شاید این نوشته نور مهربانیت را در قلبم زنده کند، گویی عمری دوباره یافته ام.
ای زیبا ترین و درخشان ترین و محبوب ترین نزد خدا، این نوشته را با قلبم به سوی تو میفرستم.
محمد صادقی
رضا جان... می دانم که من لایق وصلت نیستم. می دانم که بار گناهانم سنگین است و سرم از خجالت افکنده. اما این بار نیز با این کوله بار سنگین از گناه و سر فکنده از شرم به درگاهت آمده ام. دست نیاز به سویت گشوده و دخیل بند ضریحت شده ام تا شاید قدری از آن ها کاسته شود. میدانم که آقایی میکنی و این بنده ی خطاکارت را دست خالی نمیرانی.
علی موسوی
حال همه ستارهها بد میشد
یک دسته کبوتر از دلم رد میشد
وقتی که نگاش میل باریدن داشت
هر جا که نشسته بود مشهد میشد
در حنجرهها بغض خدا یعنی عشق
و ملوسترین وصف خدا یعنی عشق
وقتی که غریب و خستهای میفهمی
آرامش زائر خدا یعنی عشق